برف روي كاج ها

لاك بنفش ميزنم و فيلمو مي بينم و فكر ميكنم

فكر ميكنمممممم

چقدر شبيهه

چقدر حرفها شبيهه

احساس ها، خنده ها گريه ها ، اميد ها فكر و خيال ها

يه فيلم نامه كاملا متفاوت ولي با همين حس و حال رو من بازي كردم! چقدر دوسش داشتم اين فيلم رو، منو برد به حس و حالي كه خاك كرده  بودم

فقط شهامت اخر قصه اون با قصه من فرق داشت! 

Recovery

مهمونيه ديشب عالي بود خدا رو شكر غذاها خوب شده بود و همه چي تا قبل از رسيدن مهمونا اماده بود

تقريبا همه با هم رسيدن و اول از همه كيك و چايي خورديم هوا باروني بود همه خيس شدن تا بيان بالا، چايي خيلي چسبيد، يكي از مهموناي گلمون ، آقا آرش امتحان دندون پزشكي توي امريكا رو قبول شده بود و چون پيمان و من خيلي اين خونواده دوس داشتني رو دوس داريم براش يه كيك شكلاتي گرفتيم روش هم داده بودم بنويسن congrats ارش جون، كه خيليييي سورپرايز شدن و خيلي هم خوشحال و ممنون ، بعدشم بساط نوشيدنيهاي خاك برسري به قول مامانم :)) و ساعت ٩ و نيم شام رو كشيدم

چون هوا سرد بود و بارونم مي اومد سوپ جوي من شديدا مورد استقبال قرار گرفت، بقيه غذاها هم تقريبا تمومش خورده شد، برنج يكمي موند كه هميشه اينجوريه و من برنج كلا زياد مي پزم!  همه ظرف هام رو مهمونا شستن اصلا نذاشتن من برم تو اشپزخونه كلي جيغ و داد كردم ولي راه نداشت، بعدشم قليون و رقص و اهنگ هاي قديمي ايراني و همخوني ، خيلي خوب بود، دسر هم ژله بلوبري و ژله تمشك قرمز ، بستني شكلاتي و بستني وانيلي، هندونه طالبي و اناناس داشتيم ، مهمونام ساعت ١ بود كه رفتن ، كلي هم كادو گرفتم :دي

امروز هم روز ريكاوري هست، صبح با پيمان رفتيم farmers market  و يكم خريد كرديم ، اومديم خونه ، اون رفت سر كار منم يه دوش گرفتم و ظرف ها رو جابجا كردم يه سري ظرف ها كه مونده بود رو شستم، يخچال مرتب شد، موها سشوار شد ، الانم رو مبل زير پتو لم دادم ميخوام جدول مورد علاقه ام sudoku رو حل كنم، شما در چه حالين جيگرا؟ 

Wifey life!

فكر كن ساعت پنج صبح از استرس اينكه چقدر كار دارم بيدار شدم دارم تو گوشيم ليست مي نويسم!!

ليست خريد هاي امروز

ليست كارهاي امروز

ليست كارهاي خونه قبل از ساعت ٤

ليست غذاها و دسرها كه تا ٤ بايد اماده باشه

ابست كارهايي كه فقط بعد از ٤ ميشه انجامش داد مثل پختن و دم كردن برنج سالاد و شستن ميوه، واسه اينكه خيلي تر و تازه باشه وقتي مهمونا ميان و و و كلي ليست هاي ديگه! 

من هميشه حتي اگه دو تا دونه مهمون هم داشته باشم بايد بشينم ليست بنويسم و استرس ميگيرم ، چند شبه مثل قديما تو هال روي زمين چند تا پتو ميندازيم ميخوابيم، انقده خوووووووبهههههههه

* تولدت مبارك دوست قديمي ؛) 

* دارم فكر ميكنم يه مسافرت بيام ايران، اخر تابستون نزديكاي پاييز

* اها راستي دسر اينا شد: بستني (وانيلي، توت فرنگي و شكلاتي) هندونه ، اناناس، و ژله :| دعوام نكنين ميدونم Im too much

ديشب!

يه اتفاق هايي داره مي افته، خوبه نگران نشين، از بس من تازگي ها اينجا غر ميزنم و مي نالم كه حال خودم بد ميشه چه برسه شماها، يه معذرت گنده واسه غرغرهايي كه زدم و يه مرسي گنده تر واسه شما كه شنيدين و همدردي كردين

امسال شروع بدي نداشته خدا رو شكر، حقوقم زياد شده، استارت يه پروژه خيلي موهوووم ديشب زده شده و باعث شده كلي هيجان زده باشمممم

اين اخر هفته مهمون دارم ، مامانم يه خورشتي درست ميكرد با انار ترش و رب انار ، البته مامان با مرغ درست ميكرد، من ميخوام با گوشت گوسفند درست كنم، پريسا دوستم هم مياد، عاشق خورشت كرفسه، واسه اون و پيمان هم شده خورشت كرفس هم بايد باشه، خوراك مرغ و الو بخاراي معروف سونيا پز هم كه البته هست، سوپ جو با شير هم كه آني دوس داره

من از فكر كردن به اينا خسته شدم، خدايا برسون انرژي

دسر چي پيشنهاد ميدين زيباها؟